کانون هوادارن بایرن مونیخ و فوتبال آلمان

آخرین اخبار بایرن مونیخ و فوتبال آلمان

کانون هوادارن بایرن مونیخ و فوتبال آلمان

آخرین اخبار بایرن مونیخ و فوتبال آلمان

نگاهی به مسیر دورتموندی ها تا آسمان اروپا در حوالی ومبلی


کیست که نداند مسیر هیجان انگیز آن ها تا قله ای که امروز در آستانه فتحش قرار دارند، با نام مربی جاه طلبی عجین شده که خیلی از تابو های معمول را شکست


گاهی اوقات در دنیای فوتبال پدیده هایی ظهور می کنند که ناگهان در دل هواداران ورزش جایگاه خاصی را به قبضه خود  در آورده و به اصطلاح عامیانه تر عزیز دل همه می شوند. تیم هایی که به ناگاه هواداران زیادی می یابند، به جز طرفداران پر و پا قرص تیم مقابل و رقیب مستقیمشان، نام خود به واضح ترین شکل ممکن روی قلب باقی فوتبال دوستان بی طرف حک می کنند.

حاضر و آماده ترین نمونه این پدیده های دوست داشتنی بوروسیا دورتموند زرد پوش است، تیمی که  حالا تنها 90 دقیقه زمان و 11 بازیکن قرمز پوش را بین خود و معتبر ترین عنوان باشگاهی جهان می بیند و پسرانش شنبه شب به زمین می روند تا تمام دنیا غیر از مونیخ و شاید مادرید!‌ را شاد کنند.

داستان رسیدن زنبور ها به اینجا هیجان انگیر تر از بسیاری از فیلم های مشهور سینمایی است. تیمی که زمانی تا آستانه ورشکستگی هم پیش رفته بود اما با عبرت گرفتن از گذشته و جلوگیری از تکرار اشتباهات مسیری را آغاز نمود که حالا در بهترین نقطه آن قرار دارد. اما کیست که نداند مسیر هیجان انگیز آن ها تا قله ای که امروز در آستانه فتحش قرار دارند، با نام مربی جاه طلبی عجین شده که خیلی از تابو های معمول را شکست و با تکیه بر هیجان کودکانه و در عین حال ذهن منطقی خود طرحی نو در انداخت و نشان داد که فوتبال بیش از یک اقای خاص را همزمان در میان فرزندان خود می بیند. مردی که حالا به گفته خودش یکی از جذاب ترین پروژه های ورزشی تاریخ را بنا نهاده.

 

کلوپ و پروژه دورتموندش

کمتر از یک دهه قبل بر خلاف این روز ها تیم دورتموند و یورگن کلوب هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتند. در یک سو بوروسیا دورتموندی بود که در حول و حوش سال 2005 تنها  یک نفس با ورشکستگی کامل فاصله داشت و در آن سو نیز یورگن جوانی بود که بعد از هفت سال خدمت به عنوان مربی آخرین تیم باشگاهی خود یعنی ماینتس، با این تیم هم بوندس لیگایی شده بود و هم طعم حضور در مرحله مقدماتی جام یوفا در فصل 2005،06 را چشیده بود.

دورتموندی که بعد از سال های طلایی خود در پایان قرن بیستم که به دو قهرمانی در بوندس لیگا و یک بار فتح لیگ قهرمانان اروپا انجامیده بود در ابتدای قرن بیست و یکم روز هایی می گذراند که کم از فاجعه نداشت. بدهی 125 میلیون یورویی آنان را مجبور کرده بود تا در پرداختی های خود از چهار عمل اصلی تنها منها و تقسیم را بشناسند، به جدایی  روسیچکی ها تن در دهند و به عنوان تلخ ترین تصمیم تاریخ خود حتی کپی رایت نام ورزشگاه محبوب خود یعنی وست فالن را به کمپانی "سیگنال ایدیونا" بفروشند. از آسمان  زرد ها ستارگانی جدا شدند که خود ذره ذره درخشانشان نموده بودند ولی حالا برای فرار از ورشکستگی باید پشت سرشان آب می ریختند.



مرد مو زرد و دورتموند رو به  سیاهی می رفتند اما در همین روز ها یکدیگر را یافتند و بی وی بی را باز زرد و سیاه کردند؛ اتفاقی که بیش از آن چه تصور می شد برای هردوشان خوش یمن بود. در اولین روز های حضورش، مرد مو بور نه تنها تجربه سوبوتیچ ها واستعداد گروسکروتز ها را به تیم افزود بلکه در کنار تمام این خدماتش، صبر و بردباری را به تیم آورد که اصلی ترین نیاز زرد ها بود برای بازگشت به سال هایی درخشان تر از آنچه بیش از یک دهه بود از یاد رفته بود. از دیگر سو نیز تیم مدیریتی باشگاه به اشتباهات اصلی خود پی برده و جلوی خیلی از ریخت و پاش های بی مورد در باشگاه را گرفته بود تا تمرکز هزینه ها را جلب زیر ساخت های باشگاه کند و این گونه با کمک کلوپ این تصمیم منتج به پیگیری سیاست هایی در جهت خود کفایی هر چه بیشتر باشگاه در بازیکن سازی و توجه به رده های سنی پایه شد. 

این یعنی ساختن تیمی از جنس خود هواداران و مردمی که هیچ گاه پشت تیم را خالی نکرده بودند.

 

هانس یواخیم واتکه مدیر دورتموند در باره این دوران این گونه صحبت می کند:

"ما به لبه پرتگاه رسیده بودیم و تنها یک گام با سقوط و مرگ فاصله داشتیم و درست در همین روز ها بود که تصمیم گرفتیم از این به بعد زیر بار حتی یک یورو بدهی برای خرید بازیکن هم نرویم. از آن روز باشگاه تصمیم گرفت همواره روی پای خود بایستد اما همه این ها برای رسیدن به امنیت کافی نبود. ما باید بار دیگر منابع مالی خود را باز می یافتیم."  

 

اما آن ها برای باز یابی سرمایه چه کردند؟ جواب خیلی ساده است.

پاسخ این سؤال همان راهی است که 33 باشگاه آلمانی آن را پیموده اند و تنها نیاز به پشتوانه گرمی به نام هواداران دارد. زرد ها هم که مثل باقی ژرمن ها به هیچ عنوان علاقه ای به اختراع مجدد چرخ ندارند، بخش اعظمی از سهام خود را به هوادارن فروختند و پاداش های بی نظیری را برای ساپورت های همیشگی آن ها در نظر گرفتند. هواداران نیز دست به دست یکدیگر داده به خوبی پشت تیم خود در آمدند واین گونه شد که به ناگاه تعداد اعضای رسمی هواداران باشگاه از 8 هزار عضو به یکصد هزار نفر افزایش یافت و 54000 بلیط بازی های فصل آتی تیم از سوی هوادارانی پیش خرید شد که که بازی های تیم محبوبشان را به شلوغ ترین و پر تماشاچی ترین بازی های اروپا بدل نموده اند.مردان و صد البته زنانی که در عمل پر شور بودن را اثبات نمودند، هوادارهای واقعی  که به طور میانگین در هر بازی 80 هزار و پانصد صندلی را گرم میکنند و در روز های سلطنتت کلوپ هم هر روز این رکورد را بهبود می بخشند.

به این ترتیب روح هوادارن در تیم جاری شد و خواسته و ناخواسته سبک بازی دورتموند را نیز همانی کرد که آنان می خواهند. خطوط این اثر هنری را اما مردی ترسیم نمود که به دامنه استعداد وسیع جوانان تیم و هم چنین محدودیت های بودجه باشگاه با نوعی حس مسئولیت نگاه کرد. و این گونه شد که معجزه زرد رنگ او و هواداران و مدیران تیم امروز آن ها در به یکی از مشهور ترین و محبوب ترین تیم های اروپا تبدیل نموده. محبوبیتی که نه به خاطر مدل موی بازیکنان است و نه اسکناس های وارداتی از حوزه خلیخ فارس و یا روسیه و هر جای دیگری. زرد ها را همه می شناسند به خاطر دورتموند بودنشان. به خاطر یک رنگ بودنشان و صد البته بی تفاوتی آن ها به جهت وزش باد.



کلوپ باشگاهش را از آن دسته تیم هایی می داند که اصطلاحا در آن مجبوری با دل خود بازی کنی. نمایش و جنگی که باید تا آخرین ثانیه ادامه یابد تا این گونه هر ثانیه از بازی های تیم برای همیشه دریاد ها ماندنی شود و عمری به اندازه تاریخ یابد. شخصیتی که مرد جوان به خوبی با آن کنار آمد و تیم و هوادارانش را که حالا خود عضوی از هر دوی آن هاست را دو سال پیاپی قهرمان آلمان کرد و حالا در آستانه فتح اروپا قرار داده. تیمی که در فصل 11-2010 کل بازیکنان آن روی هم کمتر از 5 میلیون یورو برای باشگاه خرج در بر داشتند و تیم حال حاضرشان نیز از فرناندو تورس ارزان تر است!

راه منتج به این قله را می توان در 3 سر فصل خاص طبقه بندی کرد که در زیر نگاهی گذرا به ان ها می اندازیم.

توجه به رده های پایه:

توجه به رده های پایه در آلمان تنها مشخصه دورتموند و کلوپ نیست. در حقیقت کل آلمان بعد از فاجعه یورو 2000 تصمیم گرفتند همه چیز را از نو بسازند و اصطلاحا تیم جام های جهانی آینده خود را در دبستان ها ببندند. به این ترتیب بازیکنان در رده های سنی پایین اجازه حضور در رده های گوناگون ملی را یافتند و رسیدن به قدرت و ثبات امروز آن ها آغاز شد.

دورتموندی ها با پیروی از همین خط مشی امثال گوتزه و نوری شاهین را تربیت کردند و حتی مارکو رویس را که برای جانشینی کاگاوا از مونشن گلادباخ خریدند نیز در ابتدا در آکادمی جوانان باشگاه خود کشف نموده بود. باشگاه زنبور ها این روز ها سرشار از استعداد و نیرو شده و به عنوان مثال نام هایی چون کارک هورنشا، مورتیز لیتنر، لاس سوبیش، دانیل ژینشک،  ژولین کوخ و لئونارد بیتنکورخ هم اکنون در صف حضور در کناره های زمین تیم اصلی حضور دارند. ستاره های آینده فوتبال اروپا که نام های پیچیده شان نشان از گستردگی جستجویی دارد که برای یافتن آنان صورت پذیرفته.



در تیم دورتموند ملی پوش آلمانی هم  کم دیده نمی شود. مت هوملس آن ها این روز ها در صدر لیست خرید بسیاری از باشگاه ها قرار دارد، بازیکنی که در کنار سوبوتیچ یکی از هماهنگ ترین و نفوذ ناپذیر ترین سیستم های دفاعی اروپا را بنا نهاده اند. مارسل شوملزر، اسون بندر و سباستین کِل هم از ملی پوشان به نام وست فالنی ها هستند. به این نام ها مثلث لهستانی این تیم که متشکل از لواندوفسکی، پیشچک و کاپیتان تیم ملی این کشور یعنی توماس بلاژیکوفسکی  می باشد را هم اضافه کنید تا دریابید چرا تیمی که میانگین سنی اش ها تنها 24 سال است بر خلاف سن از نام و نشان و تجربه هیچ کم ندارد.

متود های پیشرفته مربی گری:

اما آیا این تیم پر استعداد و غنی بی نیاز به تدابیر یک سرمربی با کلاس است؟ جواب مسلما خیر می باشد. مربی آن ها از اولین روزهای فعالیت خود در کمپ زرد ها اسرار ویژه ای بر نظم و انضباط برای ساختن تیمی داشته که بازیکنان آن برای یک هدف می جنگند و در عین حال تکنیکی و فنی هم هستند. هدفی که بی شک می توان موفقیت آن را در سبک بازی با طراوت و زیبای این تیم دید. نشانه هایی که برای یافتن آن ها به هیچ عنوان لازم نیست یک تئوریسین و یا یک مربی با تجربه باشید و صرفا هر هوادار فوتبال می تواند آن را در یابد.

برای هر چه بهتر شناختن سبک کاری کلوپ نگاهی کوتاه می اندازیم به مصاحبه اخیر مربی او در تیم ماینتس با نشریه گاردین. گفتگویی که طی آن ولفگانگ فرانک از میلانِ آریگو ساکی بعنوان یکی از الگو های کاری مربی جوان دورتموند یاد کرد، شیوه ای  مبتنی بر دفاع مستحم توآم با تاکتیک های پیچیده برای ممکن ساختن غلبه بر تیم های بزرگتر و پر آوازه تر. اتفاقی که با غلبه دورتموند بر غول هایی چون آژاکس، منچستر سیتی، شاختار، مالاگا و در نهایت هیولای اسپانیایی یعنی رئال مادرید نشانه های رخ دادن آن بیش از پیش در مقابل چشمان ما قرار گرفت.



در سیستم کاری دورتموندی ها علاوه بر اتحاد مردم و نیروی جوانی مربی، ایده های پیچیده و صد البته پیشرفته روز دنیا هم به چشم می خورند. به عنوان مثال می توان از متد جدید آن ها که از یک سال پیش تا کنون جای خود را جلسات تمرینی زرد ها باز نموده یاد کرد. "فوتبونات" که در یک جمله متودی پیچیده و پیشرفته برای پخش توپ است که می تواند تآثیری جدی بر توانایی کنترل و بازی با توپ بازیکنان در شرایط مختلف بازی داشته باشد تا این گونه بازیکنان تکنیکی تر و فنی تری در تیم پرورش یابند و اولین بارتوسط طراح اهل برلین یعنی کریستین گولتر اجرایی شد. شیوه ای بسیار پیچیده و پیشرفته که در هر شرایط و مکان تمرینی قابل پیاده شدن نیست و می تواند در بازه زمانی کوتاه تمامی کنش ها و واکنش هایی که یک فوتبالیست در طول هفته می تواند با توپ داشته را شبیه سازی نموده و علاوه بر مزایای قابل پیش بینی خود بر تاکتیک تیم نقش بسزای را برای بازگشت بازیکنان به شرایط بازی بعد از دوره های طولانی مصدومیت ایفا نماید.

در حال حاضر در دنیا تنها دورتموندی ها تمرینات خود را با تکیه بر این شیوه اجرا می نمایند و این خود نشان دهنده ذهن جاه طلب و شور ارضا نشدنی یورگن کلوپ است. مربی که برای رسیدن به شیوه خاص خود در بازی سریع و گردش توپ در میدان حاضر است هر راهی را امتحان کرده و هر روشی را تست کند تا این گونه نشان دهد سرعت بالای بازی و پرس مداوم حریف می تواند بدون آسیب رسانی به انسجام دفاعی تیم قابل اجرا باشد.

خود مربی جوان دورتموند عقیده دارد برای زدن گل های زیاد باید خوب دفاع کرد، باید بازیکنان به بهترین شکل ممکن  نزدیک به هم بازی کرده و در عین حال نظم تاکتیکی خود را حفظ نماید. به عقیده این پسرک 45 ساله! بعد از رسیدن به گل تیم او مجبور است  هم از امتیاز به دست آمده دفاع کند و هم باید برای رسیدن به گل های بعدی شجاعت به خرج دهد و این گونه سبک بازی خود را هر روز تمرین نموده و نهادینه کند.

با توجه به این صحبت ها می توان به آسانی متوجه شد که چرا دورتموندی های برای سر پنجه نگاه  داشتن بازیکنان خود از شیوه های نوینی چون آن چه چند سطر قبل تر گفته شد استفاده می نمایند. سیستم هایی که اوج سرعت را در بازی برای شاگردان او به ارمغان آورده تا به گفته خودش همیشه همه چیز خیلی سریع باشد.

 

تیم خاص آقای خیلی خاص دورتموند:

بی شک در اولین نگاه آن چه  بیش از پیش در باره کلوپ و شاگردانش به چشم می خورد روح تیمی و اتحاد آنان است. بازیکنانی که تنها ارتباط مربی و بازیکنی را بین خود و نفر اول تیم نمی بینند و در یک کلام او را دوست دارند. او را از لحاظ عاطفی برای خود قابل اتکا می دانند و این  همان فاکتوری است که باعث شده وایدنفلر در مصاحبه ای اعلام نماید که حس می کند مجموعه کنونی باشگاه در حال رقم زدن بخش مهمی از تاریخ فوتبال می باشند.

دروازبان 32 ساله ای که چندی پیش قرار داد خود را تا سال 2016 با تیم خود تمدید کرد و گفت فکر حضور در باشگاهی دیگر را حتی به زهن خود هم راه نمی دهد. بازیکنی که قصد دارد در این تیم  بماند تا این گونه نقش بسزایی را نوشتن تاریخ تیم محبوبش ایفا کند.

نام زرد ها این روز ها شخصیت یافته و مانند بسیاری از با سابقه های اروپا به برندی خاص تبدیل شده. تیمی که هر ساله بازیکنانی نامی را از دست می دهد ولی خم به ابرو نمی آورد. نایب قهرمانان امسال آلمان سال گذشته کاگاوا را راهی دورتموند کردند و امسال گوتزه 32 میلیون پوندی را با حواشی فراوان به باواریا فرستاند و با لواندوفسکی هم کم کم باید خداحافظی کنند. در این میان پیشچک هم در حوالی تور آرسنالی ها به شنا مشغول است ولی تمامی این رویداد ها نیز نمی توانند باعث شوند که کسی دورتموندی ها را در آستانه فروپاشی ببیند. رویدادی که بی شک جلوگیری از آن سخت است اما کیست که به کلوپ و مردم شهر زرد ها اعتماد نداشته باشد؟



مربی که ناراحتی خود از جدایی گوتزه را نه تنها پنهان نکرد بلکه از سختی شرایط باقی بازیکنان نیز برای سازگاری با شرایط جدید پرده بر داشت. او اما در ادامه این تحول را اتفاقی عادی خواند که مرور زمان بار دیگر سختی های آن را حل نموده و همه چیز را به تعادل گذشته باز می گرداند. او در این زمان تمام نیاز تیم را حفظ آرامش بازیکنان و صبور بودن آنها دانست تا این گونه سیر تکاملی دورتموند خدشه ای نیابد و آن ها مسیر جاه طلبانه خویش را باز هم ادامه دهند.

پیش از این که زمان برداشتن این گام های بلند فرا رسد اما به گفته بازیکنان تیم "کلوبو" و شاگردانش فینال لیگ قهرمانان اروپا در پیش دارند. داستانی که به گفته خود آقای خیلی خاص تا این جای کار در کنار هواداران تیم عشاق بی طرف فوتبال نیز عضوی از آن بودند و در کنار هم این قصه شعر گونه را تا ورزشگاه ومبلی رسانده اند. قصه شیرینی که حالا 90 دقیقه با افسانه شدن فاصله دارد و به معنای واقعی عصاره یک دهه فریاد های مردمی است که زرد و سیاه پوشیدند و دست به دست هم دادند تا باشگاهشان، تیمشان و عشقشان را به آسمان اروپا بچسبانند.

شاید جمله ای از آقای خیلی خاص همه چیز را به شیوه خود او توضیح دهد:

" اکنون تک تک فوتبالی ها باید!!! هوادار ما باشند...   


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد