
موفقیت بایرن، دورتموند و شالکه در لیگ قهرمانان اروپا مرهون پیروی آلمانها از تحولات یک دهه فوتبال ملی و باشگاهی است.
دور ششم (پایانی) مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا سهشنبه و چهارشنبه (امشب و فرداشب) در حالی انجام می شود که 3 نماینده ژرمنها در این دوره (بایرنمونیخ، بورسیادورتموند، شالکه) با کسب بهترین نتایج و بیشترین امتیازات، خیال خود را برای راهیابی به مرحله حذفی (یک هشتم نهایی) آسوده کردهاند.
بایرن، دورتموند و شالکه در گروههای ششم، چهارم و دوم ، همگی در رتبه نخست جای دارند. اکنون یوپ هاینکس، یورگن کلوپ و هوب استیونس، مربیان این 3 تیم بدون هیچ نگرانی بابت صعود به دور بعد، مردان خود را به میدان می فرستند و تنها دغدغهای که دارند، کسب عنوان صدرنشینی جهت حفظ اعتبار تیمی در این مرحله جهت ورود به دور بعد است.
*موفقیت آلمانها، ناکامی بزرگان
در شرایطی که برخی از بزرگان سنتی قاره همین طور یکسری از ولخرجهای پر سر و صدای قاره سبز همانند منچسترسیتی در رویای چنین جایگاه و موفقیتی ماندهاند، آنچه در مورد حضور موفقیتآمیز نمایندگان آلمانها در مهمترین پیکارهای لیگ باشگاهی اروپا در فصل جاری میتوان بر زبان آورد، کسب مجوز صعود «مقتدرانه» در کنار ارائه بازیهای «تماشاگر پسند» و «چشم نوازی» است که مورد تحسین کارشناسان در سراسر جهان قرار گرفته است.
این سه تیم تحت تاثیر موج «تحول و زیباگرایی در بازی» چند سال گذشته فوتبال ملی و باشگاهی ژرمنها، مقابل بزرگانی همچون رئالمادرید، آژاکس آمستردام، منچسترسیتی و ...بازیهای را به معرض نمایش گذاشتند که هر بینندهای را به تحسین واداشت.
بایرن در ادامه سیر رو به پیشرفت بازیهای «هجومی»که اوج آن را در فینال سال گذشته همین مسابقات مقابل چلسی انگلیس به معرض نمایش گذاشت، مورد تحسین همگان قرار گرفت تا جایی که وقتی در دیدار فینال مقابل حریف دفاعی استمفوردبریجی، در ضربات پنالتی بازنده شد، مورد تعریف جهانی واقع شد آن هم در شرایطی که رسانههای جهان چلسی را به فوتبالی بسته، بی طراوات و بی نشاط (برخی از مشخصههای دهه 90 تا اوایل دهه 2 هزار فوتبال ژرمنها!) خرده گرفتند.
بورسیادورتموند در ادامه سیر تحولات بازیهای «چشم نواز» و «تک ضرب» رو به جلویش که فصل گذشته در همین لیگ قهرمانان، گوشههای را به معرض نمایش گذاشت، امسال با تجربه ای بیشتر، فوقالعاده کار کرد و مقابل تیمهای مطرحی همانند منچسترسیتی انگلیس، رئال مادرید اسپانیا و آژاکس آمستردام هلند در گروه معروف شده به گروه مرگ، بزرگان را به ستایش و تعریف واداشت و لقب «مدل کوچکتر بارسا» را به خود گرفت.
شالکه نیز مقابل تیم با ریشه و شناسنامهداری مثل آرسنال، فوتبال تهاجمی ارائه کرد و محبوب هواداران شد.
درخشش این سه تیم همراه با ارائه فوتبالی با کیفیت و تماشایی برای علاقمندان این سئوال را بوجود آورد چه عامل و یا عواملی باعث شده تا 3 حریف فوق و بقیه تیمهای بوندسلیگایی از ساختار و سبک بازی قدیمی خود فاصله گرفته و به سمت و سوی بازی تیمهای مثل بارسلونا روند که بازی تماشایی و مجذوب کننده ارائه میدهند؟!
*فوتبال ملی و باشگاهی آلمان مکمل یکدیگرند
جهت پاسخگویی به این پرسش نیازی نیست به تحقیقی مفصل و جامع در فوتبال آلمانها دست زد. کافی است این نکته را در نظر بگیریم که فوتبال ملی و باشگاهی آلمان، در همه ادوار حیات خود «همسو» گام برداشته و هیچ گاه این 2 رکن علیه هم «زاویه» نگرفتهاند.
در واقع این 2 رده همچون 2 بازوی پرتوان برای پیشبرد اهداف فوتبال در این کشور صاحب سبک، عمل کردهاند. هر 2 مکمل یکدیگر بوده و حرکات و رفتار یکدیگر را تکمیل کردهاند.
بر همین اساس وقتی در اواخر دهه 90 زنگ خطر «کاهش استعدادها» در فوتبال ژرمنها به صدا درآمد، مدیران کار بلد و هوشیار ملی و باشگاهی، با همکاری و همفکری، ایدههای مثبتی را به اجرا گذاشته و با استقبال از طرحهای یکدیگر، به تقویت برخی از پایههای فوتبال پا بر جا و زنده «ژرمنی» مشغول شدند.
نتیجه این حرکت گسترده و همسو سبب شد آلمانی که صاحب سه جام جهانی و سه جام ملتها در رده ملی بود و تیمهای باشگاهیاش مبتنی بر ذات و ماهیت فوتبال خاص ژرمنی عناوین متعددی را در لیگ قهرمانان، جام یوفا، جام جامداران در ادوار گذشته را کسب کرده بودند، پس از چند سال تغییر ماهیت داده تا با استفاده از بازیکنان تکنیکی و تاکتیک پذیر باردیگر چشمها را خیره کنند.
* فوتبال ملی، مبنای کار
در این حرکت مشترک البته اولین گام در «رده ملی» برداشته شد و «سوی» دیگر (رده باشگاهی) آن را تکمیل کرد.
پس از آنکه مدیران فوتبالی در اواخر دهه نود و اوایل دو هزار در پی تقویت و بازسازی اساسی آکادمی و بخش های پایانی طرحهای خود را برای پرورش استعدادهای جدید آغاز کردند، تیمهای باشگاهی سازماندهی جدیدی در ردههای گوناگون تیمهای رده سنی پایه خود ایجاد کردند.
در این حال مدیران کاردان و آیندهنگر فدراسیون (DFB) ایدههای جامع و مدون خود را با سران اتحادیه(DFL) در میان گذاشتند و در مورد طرحهای خود را تصویب و اجرایی کردند.
درپی این تحقق این پروژهها که عمدتا در بخش های پایهای تمرکز یافت و اجرای پروژه گسترده ملی و باشگاهی در اوایل دهه گذشته، وقتی در سال 2004 یورگن کلینزمان زمام امور «مانشافت»(تیم ملی آلمان) را پذیرفت، نحوه نگرش در ساختار و تاکتیک بازی ها شروع به تغییر کرد.
«کلینزی» با حمایت و پشتیبانی دستیاری همچون یواخیم لو (سرمربی کنونی) طرح های هجومی تاکتیکی خود را به اجرا درآورد و نتیجه آن شد که پس از 2 سال در جام جهانی 2006 هر بینندهای که در سراسر جهان بازی تیم سفید و مشکی پوش را دید، اذعان کرد دیگر از سبک «فوتبال اقتصادی» گذشته نزد آلمان ها خبری نیست و بازی رو به جلو در دستور کار آنها قرار گرفته است.
ژرمنها با فوتبال هجومی تا یک ایستگاه قبل از فینال جام پیش آمدند و در نیمه نهایی به تجربه بیشتر ایتالیا که قهرمان جام نیز شد، باختند. درخشش این آلمان که هنوز بطور گسترده صاحب ستارگان نسل جدید نیز نشده بود، مورد تحسین مردم خود این کشور نیز قرار گرفت.
*تشویق تیمهای باشگاهی به فوتبال هجومی
کسب عنوان سومی جام جهانی 2006 که با ارائه فوتبالی رو به جلو بدست آمد، سبب شد تیمهای بوندسلیگایی نیز بتدریج تشویق به تغییر باورهای تاکتیکی مسئولان فنی تیمهای باشگاهی در جهت توجه بیشتر به تاکتیکهای تهاجمی شوند.
آنها در این زمینه اولین قدمها را برداشتند و بعد از گذشت 2 سال با ظهور اولین سری از استعدادهای نسل نو و جوان همچون اوزیل، خدیرا، کروس، شورله، گوتسه، رویس و ... بیش از پیش به ارائه فوتبال تهاجمی بها دادند.
تحت تاثیر این فضا بازیها لیگی تماشایی تر از قبل شد و همین امر تماشاگران بسیار زیادی را به ورزشگاهها کشاند تا جایی که «بوندسلیگا» اولین لیگ اروپا از نظر در اختیار داشتن شمار تماشاگر شد. تماشاگرانی که با حضور در استادیومها، به تشویق همه جانبه تیم محبوب و مورد علاقه خود در سرما و گرما می کردند و ضمن کسب موفقیت از تیم مورد علاقهشان بازی پرگل را طلب میکردند.
*ظهور مربیان نسل جدید
آلمانها اگرچه در جام جهانی 2006 با کلینزمان و 2010 آفریقای جنوبی با یواخیم لو به دو عنوان سومی رسیدند، همین طور در یورو 2008 نایب قهرمان و 2012 تا یک ایستگاه قبل از فینال پیش آمدند، اما در رده ملی همه حال فوتبال رو به جلو همراه با صحنههای تکنیکی فانتزی مجذوب کننده را در دستور کار برنامه تاکتیکی خود قراردادند و به این ترتیب فوتبال باشگاهی خود را کاملا تحت تاثیر این مدل بازی قراردادند.
اگر در گذشته آلمانها با استفاده از بزرگان خویش در یک بازی 90 دقیقهای براساس فرهنگ کلی خاص خود به فوتبالی اقتصادی بها داده و «تنها برای دقایقی از بازی» ، بازی رو به جلو را در چارت کاری و تاکتیکی قرار می دادند و در عوض بیشتر به حفظ دروازه و نتیجه، جنگندگی و حفظ روحیه نبرد تا دقیقه 90 بها می دادند، تحت تاتیر تفکرات پیشرفته مدیران و حضور چهرههای کاملا تاثیرگذار مثل کلینزمان و لو ، بازی رو به جلو 90 دقیقهای را نیز وارد «فرهنگ بازی خود»کردند.
تحت تاثیر این نگرش جدید حتی مربیان نسل نو مثل یورگن کلوپ ، تورستن فینک، توماس توخل و ... ظهور کردند و مربیان قدیمی مثل هاینکس، ماگات و ... مجبور به پذیرش خواسته «هوادار و باشگاه»برای اجرا فوتبال رو به جلو شدند. لذا در افکار و باورهای تاکتیکی خود، تجدید نظر کردند.
در این «پروسه» حضور مربیانی خارجی همچون لویی فان خال، هوب استیوونس و ... کمک کرد تا سیر تحولات با سرعت بیشتری طی شود.
*شوکی که بارسا به فوتبال ملی و باشگاهی ژرمنها وارد کرد
در این اوضاع و احوال که همه چیز در فوتبال آلمان رنگ «تحول و پیشرفت » به خود گرفت، تیم بارسلونا با ارائه بازی تکضرب و کاملا گروهی و با پاسهای پرشمار چشم نوازش در عرصه جهانی و تیکی تاکا معروف «انقلابی » در فوتبال ایجاد کرد، ژرمنها را بیشتر از قبل تشویق کرد در تحقق اهداف مورد نظر بکوشند.
در سایه پیروی از تحولات فنی بارسا ، تیم ملی آلمان نیز عنوان «بارسلونای ملی »را به خاطر بازی گروهی «چشم نواز » خود گرفت و در رده باشگاهی بایرن ، دورتموند و شالکه با حفظ ساختار و هویت و فرهنگ کلی خاص فوتبال آلمانی ، ظرافتهای فوتبال تهاجمی مدل «بارسلونایی» را چاشنی بازی خود کردند و حتی باعث شدند بقیه بوندسلیگا نیز همسو با آنان،در اجرای فوتبالی چشم نواز و تماشاگر پسند بکوشد.
بایرن، دورتموند و شالکه اگر اکنون در جمع صعودکنندگان لیگ قهرمانان هستند و اگر تعریف و تمجیدهای جهانی را بخاطر نوع بازی خود به همراه دارند، این امر مرهون جنبش و تحولی اساسی است که در 10-15 سال گذشته ابتدا در فوتبال ملی و بعد باشگاهی این کشور دارای ریشه بوجود آمد و فرم تازه ای به ساختار کلی «بازی ژرمنی»داد.